این مطلب از فصل نامه شماره 3 پرهیب منتشر میشود:
فصل نامه پرهیب: ((نوشتن، از همه نوع خودش، فنونی دارد و اخلاقی. منظور من از «فنون» در اینجا مسائل مربوط به قواعد نگارش، سبک نثر، شیوهٔ ورود و خروج به مطلب و امثال آن است. منظور از اخلاق، رعایت اصول اخلاقی، چه در قبال متن، چه در قبال مخاطب و چه در قبال دیگر عوامل تدوین اثر است.
البته همانگونه که علم اخلاق بسیار وسیع است و جنبههای گوناگون دارد، اخلاق نگارش هم میتواند خیلی گسترده باشد و خصوصیات مختلف اخلاقی را در خود بگیرد. آنچه من در اینجا مینویسم، یک بحث اجمالی است و آن را به عنوان مقدمه یا مدخلی به بحث میتوان تلقی کرد.
حفظ اخلاق در لحن نگارش
در اینجا طبیعتاً منظور این نیست که متنی که مینویسیم دربارهٔ اخلاق یا حاوی ارزشهای اخلاقی باشد. نه، ممکن است ما یک متن خشک فنی دربارهٔ ریاضی یا جغرافی بنویسیم. ولی لحنی که انتخاب میکنیم، پاکیزه باشد و این باز دو وجه دارد. یکی این که از عبارتهای خارج از هنجارهای عرفی اخلاق استفاده نکنیم و دیگر این که در ارتباط با اشخاص دیگر، به خصوص در مقام نقد، اصول اخلاقی را حفظ کنیم. مثلاً اگر نقدی بر شعر یا داستانی از کسی مینویسیم، فقط متن را نقد کنیم نه شخص را. از گمانهزنی و اتهامزنی بپرهیزیم و بکوشیم که برداشتهای شخصی و سلیقهای خویش را که ممکن است درست نیز نباشد، بر نقد حاکم نسازیم. از نیش و کنایه بپرهیزیم که اینها آفت نقد و در کل آفت گفتگوست. اگر اثر مورد نقد ما حاوی محاسن و معایبی است، به هر دو بپردازیم و حب و بغضی در ستایش یا نکوهش از اثر شخص نداشته باشیم.
احترام به مخاطب نوشته
گاهی ما با نوشتههایمان نسبت به مخاطب نوشته هم اجحاف میکنیم. مثلاً عنوانی فریبنده برای اثر انتخاب میکنیم. مخاطب که در پی آن موضوع خاص است، بر اساس عنوان انتخابی ما کتاب را میخرد یا مقاله را تهیه میکند. ولی میبیند که آنچه در متن بیان شده، با آنچه در عنوان مطرح شده، تفاوت بسیار دارد. من اخیراً در حال ویرایش کتابی بودم که عنوانی پرطمطراق داشت، مثل «سینمای مستند در ایران» و این عنوان طبیعتاً بسیار کسان را به خریدن این کتاب ترغیب میکند. (البته این عنوان فرضی است. به سبب امانتداری، نمیتوانم اسم واقعی آن کتاب را نقل کنم) من که کتاب را ویرایش میکردم، میدیدم که محتوای کتاب، در واقع گزارشی از زندگی چند مستندساز و خاطرات آنهاست و نه بیشتر.
این موضوع در مورد حجم کتابها هم قابل توجه است. من باری کتابی دربارهٔ عبدالقادر بیدل دیدم با عنوانی مثل «جمالشناسی شعر بیدل». این کتاب ۱۳۰ صفحه بود، ولی در آن فقط به اندازهٔ ۳۰ صفحه از جمالشناسی شعر بیدل سخن رفته بود. باقی همه شاهد مثالهای متعدد و طولانی از شعر بیدل و دیگر شاعران بود و به طور واضحی میشد گفت که مؤلف، کتاب را آب بسته بود.
طبیعتاً در این اوضاع گرانی کتاب و دشواریهایی که به خصوص دانشجویان برای تهیهٔ کتاب دارند، انتشار چنین کتابهایی میتواند ضایعکردن حقالناس باشد.
امانتداری در مورد منابع تحقیق
گاهی اثری که شخص مینویسد، هم از نظر موضوع در مسیر عنوان و هدف اصلیاش است و هم از نظر حجم، تناسب درستی دارد یعنی ایرادهای بند قبل در آن دیده نمیشود، ولی مؤلف قسمتهای بسیاری از کتاب را مستقیم یا غیرمستقیم از منابع دیگر تهیه میکند. این قضیه گاهی شکل اقتباس دارد که البته به راحتی قابل تشخیص است. گاهی نیز مطالب کتابهای دیگر، با یک عبارت و بیان متفاوت به طوری در کتاب جدید گنجانده میشود که قابل تشخیص هم نیست. این قضیه به خصوص آنجا شکل بیاخلاقی پررنگتری میگیرد که مؤلف، منابع برداشت خود را هم ذکر نکند یا به صورت ناقص ذکر کند.
و تازه این شکل سادهٔ ماجراست، گاهی و به خصوص در کتابهای ترجمه، این استفاده از منابع دیگر، شکل سرقت ادبی میگیرد، به نوعی که مترجم، یا همان کسی که عنوان مترجم را به همراه دارد، در عمل اثری را ترجمه نمیکند، بلکه چند ترجمهٔ منتشرشده از آن متن را در کنار هم میگذارد و از دل آنها یک ترجمهٔ جدید استخراج میکند. این قضیه بارها رخ داده و حتی یکی از اشکال کتابسازی در نزد بعضی از ناشران است.
امانتداری در مورد عوامل و همکاران اثر
بعضی آثار به صورت مشترک تدوین میشوند و طبیعتاً باید سهم هر یک از عوامل تحقیق یا تدوین اثر، در حاصل کار در نظر گرفته شود، چه به صورت ادای حق معنوی (درج نام شخص در مشخصات اثر) و چه به صورت حق مادی (پرداخت و تقسیم مناسب حقالزحمه و حقالتألیف). تازه علاوه بر کسانی که در تألیف اثر نقش دارند، دیگر عوامل تولید اثر مثل حروفنگار، ویراستار، طراح جلد، خوشنویس و عکاس و… هم باید مشمول این حقگزاری باشند. ناشران حرفهای فهرستی از نام عوامل مختلف را در شناسنامه میآورند و این قضیه، ضمن این که حق افراد را ادا میکند، به اعتبار اثر هم میافزاید. چون خوانندهٔ کتاب میبیند که این کتاب ویراستار دارد، پس ویرایش شده است و این خودش یک ارزش افزوده است. میبیند که کتاب نمونهخوان دارد، پس حتماً نمونهخوانی شده است و کمغلط است. میبیند که نام عکاس دارد، یعنی عکسهای این کتاب از منابع اینترنتی برداشته نشده، بلکه اختصاصاً برای این کتاب گرفته شده است.
ولی قضیه همیشه در شکل ایدآل خود رخ نمیدهد. گاهی نه تنها حق عوامل تدوین و تولید اثر نادیده گرفته میشود، که کل تحقیق و نگارش اثر به وسیلهٔ یک نفر صورت میگیرد و در عنوان کتاب، یک نفر دیگر حضور دارد، به خصوص اگر این دومی، شخص نامدار و مطرحی باشد و نامش ضمانتی برای فروش کتاب ایجاد کند. من در طول سالها تجربهٔ کاریام و ارتباطداشتن با مؤلفان و ناشران بسیار، بارها دیدهام که کتاب فلان استاد نامدار دانشگاه، در واقع به وسیلهٔ دانشجویان او نگاشته شده یا حداقل یادداشتبرداری شده است. ولی از این دانشجویان، نامی در کتاب نیست، چون قرار است این کتاب از طرفی وسیلهٔ ارتقای علمی آن استاد باشد و از طرفی فروش خوبی در بازار داشته باشد. این هم نوعی از حقالناس است و رعایتنکردن آن را میتوان حتی نوعی استثمار دانست، به خصوص که بسیار مواقع حتی حقالزحمهٔ مناسب هم به این عوامل تحقیق پرداخته نمیشود و دانشجویان بنابر رعایت احترام استاد و شاگردی یا برای کسب موقعیت درسی ناچار به این بیگاری شدهاند.
سخن پایانی
و سخن پایانی این که برای رعایت این اخلاق، همهٔ ما وظیفه داریم. هم جامعهٔ ادبی و رسانهای، باید با نقد و سنجش آثار از این قضیه مراقبت کند و هم ناشران میباید در کنار منافعی که از این کتاب در نظر دارند، رعایت این اصول اخلاقی را هم در نظر بگیرند و البته بیش از همه، مؤلفان که وسیلهای مقدس همچون قلم را در اختیار دارند.))